دکتر سعیده طباطبایی

لطفا خودتون رو معرفی کنین:

سعیده طباطبایی هستم … متخصص رادیولوژی، متولد  1351 در یزد و فرزند دوم یک خانواده 6 نفره. دوران تحصیلی: زمان ما مدرسه غیر انتفاعی نبود و اکثرا در مدرسه نزدیک محل سکونتشان درس می خواندند. من هم به دبیرستان فاطمیه ابتدای خیابان مهدی میرفتم. بعد هم پزشکی دانشگاه اصفهان قبول شدم. اما خیلی زود  متوچه شدم که اگر کنار خانواده باشم هم راحت تر هستم، هم بهتر درس می خوانم. بنابراین تصمیم گرفتم انتقالی بگیرم و به یزد برگردم. که اتفاقا خیلی بهتر شد. به همین خاطر همیشه به کنکوری ها توصیه میکنم جایی را انتخاب کنند که آرامش داشته باشند و بیشتر روی درس خواندن تمرکز داشته باشند. به همین خاط فکر میکنم که تصمیم درستی گرفتم.

دوران کودکی تون چطوری گذشته؟

دوران کودکی خوبی داشتم. خیلی با همسایه ها و فامیل رفت و آمد داشتیم. خدا رو شکر دوران کودکی شادی بود. چهار تا خواهر و برادر خیلی باهم خوب بودیم. پدرم روی درس خوندنمون حساس بودن و باهامون کار می کردن. کاملا یادمه که تا پنجم دبستان ما یه معلم تو خونه داشتیم که پدرم بود و می تونم بگم یکی از عوامل اصلی موفقیتم پدرم بود که فکر بازی داشتند. مادرم هم از جنبه های دیگه خیلی حمایتمون می کردند و در طول دوران مدرسه توقع زیادی ازمون نداشتند.

از کی تصمیم گرفتین که دکتر بشین؟

من از همون ابتدا و فکر میکنم پدرم هم باعث شد. میگفتن من 4 تا بچه دارم و می خوام 4 تا پزشک تحویل جامعه بدم. البته اگر من و برادر بزرگم که ایشون هم پزشک هستند مانع نشده بودیم دو تای دیگه هم پزشک می شدن.زمان ما زمانی بود که بحث اینکه پزشک داره زیاد میشه و پزشکهای عمومی بیکار هستند زیاد پیش میومد و ما تازه سال های آخر پزشکی بودیم و خیلی تو روحیه مون اثر گذاشته بود و وقتی اونها می خواستن انتخاب رشته کنن مانع می شدیم.

 DSC_016723

 

دریافت نوبت دکتر

دریافت نوبت دکتر

اگر برگردین به گذشته دوباره پزشک می شوید؟

بله مجددا انتخاب می کنم. با اینکه تو اون برهه زمانی اساتید ما هم از پزشکی خوب نمی گفتن و میگفتن زندگی ندارین. حتی موقعی هم که طرح می رفتیم به همین صورت بود. و خیلی از بچه ها به خاطر اینکه تخصص خوب قبول بشن موندن . خیلی از نخبه هامون موندن و نتونستن. به خاطر روحیه منفی که وجود داشت. در زندگی کاری تون موفق ترین یا زندگی خانوادگی تون یا هردو؟ زندگی خانوادگی خصوصی مو ترجیح میدم به کارم. از همون اول هم همین بینش رو داشتم. مخصوصا اینکه خانم هم هستن.

به نظر من هر خانمی که استعدادی داره اگر میتونه خانه را مدیریت بکنه به نظر من به خودش اجازه بده که شغل هم داشته باشه.و یا کار بیرون هم انجام بده. وگرنه اگر این توانایی رو نداره بهتره که وارد نشه. به همین علت هم من رشته رادیولوژی رو انتخاب کردم که بتونم بیشتر به خانواده و زندگی برسم. وقتی می دیدم خانم هایی که رشته جراحی هستن یا رشته های دیگه. واقعا فرصت کمی دارن که توی خونه باشن گفتم هر جوری هست. هر دانشگاهی هست میرم . زمان ما هم خیلی کم رشته رادیولوژی پذیرش می شد. فکر میکنم حدود 20 نفر در کل کشور می گرفتند. چند تا فرزند دارین؟ دو تا، یک پسر 15 ساله و یک دختر 8 ساله.

به فرزندانتان پیشنهاد می کنین که پزشک شوند یا خیر؟

به پسرم پیشنهاد می کنم چونکه تواناییش رو داره. دخترم هم تواناییش رو داره ولی دوست دارم شاد باشه و پزشکی یک مقدار آدم رو محدود میکنه. ولی اگر علاقه داشته باشه و ببینم که داره پیشرفت می کنه مانعش نمیشم. نسل امروز رو با نسل گذشته چطور مقایسه می کنین؟ من فکر میکنم بچه های نسل قبل سخت کوش تر بودن و قانع تر. حرفی که بهشون میزدین بیشتر می پذیرفتن. اما الان این طور نیست . شاید به خاطر این باشه که اطلاعاتشون زیادتر شده و مطالب بیشتری رو از بیرون می گیرن تا از پدر و مادر و تحت تاثیر بیرونبیشتر قرار می گیرن. اینه که اثر گذاشتن روشون واقعا سخت تر هستش.

کدام یک از اساتیدتون بیشتر براتون الهام بخش بودن و ازشون الگو می گرفتین؟

من خوشبختانه اساتید خیلی خوبی داشتم. زمانی که من دانشجوی دانشگاه شهید صدوقی یزد بودم. اون موقع بیشتر با اساتید ارتباط داشتیم و رزیدنت کم بود .اما الان دانشجو ها در قدم اول با رزیدنت ها در ارتباط هستن و بعدا با اساتیدشون. ولی ما مستقیما با اساتیدمون ارتباط داشتیم همشون هم اساتید متعهد ، مجرب و واقعا با سواد بودند و میشد از هر کدومشون یه چیزی یاد گرفت. در این بین یکی دوتاشون فکر می کنم بیشتر به من کمک کردند. از جمله استاد بزرگوارم جناب آقای دکتر سلمان روغنی که خیلی منو تشویق کردند.

شیرین ترین خاطره زندگی تون چی هستش؟

لحظات شیرین خیلی زیاده. یکیش سال 1370 بود و مربوط میشه به قبولی دانشگاهم که من اون روزی که نتایج اومد در اون زمان باید می رفتیم روزنامه ها رو چک می کردیم. و از اونهایی نبودم که بخوام صبح زود برم تو صف و روزنامه بگیرم. همین طور تو خونه نشسته بودم و فقط شماره یکی از دفتر های روز نامه رو گرفتم و بهشون زنگ زدم و گفتم که چه ساعتی نتایج میاد و در حال پرسیدن این سوالات بودم که گفت : خانم روز نامه جلوی منه. اسمتو بگو و در واقع پشت تلفن شنیدم که قبول شدم.

تلخ ترین خاطره زندگی تون چی هستش؟

واقعا یادم نمی یاد (با خنده).

یک روز کاری معمولی تون به چه صورت هستش؟

صبح که بیدار میشم بچه ها رو آماده میکنم. کار های خونه رو برای کارگری که دارم می نویسم که ظهر که میام خونه کاری نمونده باشه. گاهی وقتا کار های اداری یا خریدی انجام میدم. گاهی وقتا هم مستقیما از خونه میام مطب. معمولا صبح ها چند ساعتی مطب هستم و ظهر هم که میرم خونه اکثر اوقات یک خرید کوچیکی انجام میدم و میرم خونه که با بچه ها ناهار بخورم.بعد یک استراحت کوتاهی میکنم.یک ساعتی رو اختصاص می دم به درس بچه هابعضی از روز ها هم ساعت 5 میام مطب تا حدود 10 شب. ولی بعد از ظهر هایی رو که خونه هستم معمولا کلاس ورزش میرم و با بچه ها به خرید یا خونه فامیل می ریم.

چقدر به تغذیه تون اهمیت میدین؟

خیلی اهمیت میدم چون وقتی کسی تغذیه سالمی نداشته باشه نمی تونه درست فکر کنه یا حتی درست کار بکنه. و دوباره یک الگو نادرستی هم برای فرزندانش میشه.سعی میکنم غذا های آماده یا رستورانی کمتر استفاده کنم. فقط یه وقتایی شبها برای تنوع  بچه ها، از بیرون غذا میگیرم  ولی اکثرا غذای خونگی و رژیمی (کم روغن و کم نمک) درست میکنم.

برای کسانی که میگن درآمد پزشکان نباید زیاد باشه چه جوابی دارین؟

ببینید اکثر پزشکان درآمد بالایی دارند برای اینکه زیاد کار میکنند. در واقع اگر پزشکی زیاد کار نکنه یک درآمد معمولی و معقولی داره. البته بماند که عمرشان را در این می گذارند. من بالای سی سالم شده بود که درسم تموم شد. درسته که میگن دوره پزشکی هفت ساله و بعضی ها میگن دو برایر دوره کارشناسی. ولی به هیچ وجه دوبرابر دوره کارشناسی نیست چونکه اصلا تعطیلی ندارند و از همون اول نه جمعه ای دارند و نه تعطیلی و نه تابستان و نه عید. دوباره بالاتر که میاد حتی شب هم ندارند. شاید بگیم سه برابر رشته های دیگه زمان می بره و بعد از اون هم دوران طرحشون هستش که اکثرا باید مناطق محروم برن.

دوران جوانی که همه دوست دارن خانواده داشته باشن و توی شهر خودشون یا یه شهر خوب باشن و یا با همسرشون تفریح کنن و با فامیل معاشرت داشته باشند و مسافرت برن از همه اینها محرومند. بعد از اون هم دوران تخصص که بد تر از عمومی هستش چون اکثرا خانواده تشکیل دادن و سختی های بچه کوچک و هماهنگی های زندگی با کار که اینطور مسایل واقعا کمر شکنه.

خیلی از خانمها قبول هم میشن ولی دوره رزیدنتی رو رها میکنن. تازه که فارغ التحصیل میشی دوران ظریب k شروع میشه که باید باز بری مناطق محروم. در این زمان فرزندت نمی تونه مدرسه خوب بره معاشرت با بچه های هم سطح خودش نداره. تفریحاتی که باید نداره. بعد از اون هم وقتی تونستنی در یک شهری قرار بگیرن نزدیک 35-36 سالشون هست. تازه باید از صفر شروع کنن. اینه که هرچی درامد داشته باشن حقشونه . در صورتی که اگر همین پزشک اگر کم کار بکنه یه درآمد معمولی داره. صبح کار میکنن تا ظهر خیلی ها هم ظهر نمیان خونه شب تا آخر شب ساعت 11 -12 یا دیرتر کار میکنن و شب که میان خونه دوباره صداشون میزنن و باید دوباره برن اینه که به نظر من این درآمد براشون زیاد نیست و در حقیقت پول عمرشونه.

تکنولوژی چقدر در رشته شما تاثیر گذاشته؟

در واقع خیلی زیاد. ما باید چیزی رو خوب ببینیم تا بتونیم تشخیص بدیم و تکنولوژی خیلی به ما کمک میکنه . بطور مثال وقتی یه دستگاه پیشرفته تری میاد و باهاش کار میکنیم چقدر کارمون رو راحتتر میکنه البته هزینه های بالایی داره ولی ارزششو داره که ما بتونیم راحتتر تشخیص بدیم.

برنامه یا نرم افزاری هستش که برای مطبتون استفاده بکنین؟

بله برنامه ای هستش به نام “دکتردکتر” که تعدادی از مهندسین عزیزمون زحمت کشیدن و خیلی خوب اینو طراحی کردن. من مدتها بود که دنبال یه برنامه جامع برای پذیرش و نوبت دهی برای کلینیکم میگشتم و خوشبختانه با این عزیزان آشنا شدم و همون ابتدای امر که برنامه را برای من توضیح میدادن احساس کردم که برنامه کاربردی، جامع و مفیدی هست و ازشون خواستم که برام نصب کنن و از موقعی هم که استفاده میکنم خیلی راضی هستم و ازشون تشکر میکنم.

دریافت نوبت دکتر

دریافت نوبت دکتر



0 0 تجربه
امتیاز پزشک
0 تجربه بیماران
تجربه های داخلی
مشاهده تمام تجربه ها
قالب وردپرس