دکتر محمد شریف یزدی
دکتر محمد شریف یزدی متخصص بیماری های عفونی و گرمسیری در سال 1350 در تهران به دنیا آمده است. او چهار سال ابتدایی زندگی خود را در این شهر ومحله ی امیرآباد گذرانده است و بعد از آن به همراه خانواده به یزد مهاجرت می کند. پدرش کارمند و مادرش آموزگار بوده است و وضع خانوادگی متوسطی داشته اند.
اولین تجربه ی رسمی محمد در کودکستان زهره بوده است و بعد از آن دوران تحصیل خود را در دبستان تابان، راهنمایی صالحی زاده و دبیرستان رسولیان گذرانده است.
او از مطالعه ی گروهی با دو برادرش در شب های بلند زمستان به عنوان یکی از بهترین تفریح دوران کودکی اش یاد می کند و قدرت بیان و نفوذ کلامش را مدیون از خواندن اشعار حافظ و فردوسی که معمولا با تاکید مادرش انجام می شد، می داند. دکتر داستان تصمیم گیری برای انتخاب رشته تا پایان دوران تخصصش را اینگونه بیان می کند: در دوران دانشگاه به دلیل علاقه ی شخصی ام به شیمی آلی، قصد داشتم در رشته ی پتروشیمی ادامه تحصیل دهم اما شاید به دلیل تبلیغات بیش اندازه بر روی پزشکی و وجهه ی مثبتی که در اذهان داشت تصمیم گرفتم پزشک شوم. من در سال 1368 در کنکور شرکت کردم و با رتبه ی287 وارد دانشگاه علوم پزشکی شیراز شدم. بعد از گذراندن دوران عمومی دو سال در روستای آسفیچ طرح پزشکی ام را گذراندم و یک سال نیز در بافق خدمت کردم. در این فاصله من یکبار با هدف قبولی در تخصص اطفال در کنکور شرکت کردم که پذیرفته نشدم. سپس توسط استاد عبدالوهاب البرزی به رشته ی عفونی علاقه مند شدم و در سال 1380 موفق به ورود به این رشته در دانشگاه تهران شدم.
دکتر شریف یزدی در سن 27 سالگی وارد زندگی مشترک خود شده است. همسرش مهندس معمار است و دو فرزند دارد که در باره ی آینده ی آنها می گوید: دوست دارم بچه هایم فارغ از رشته و شغلی که انتخاب می کنند، در درونشان هر لحظه احساس خوشبختی کنند و این میسر نمی شود مگر اینکه عاشق و رشته و شغلشون باشند و همیشه در لحظه ی حال زندگی کنند. اما اگر بخواهم با توجه به در نظر گرفتن ابعاد مختلف یک شغل برای آنها انتخاب کنم، آن معلمی است. او همین طور در جایگاه یک پدر می گوید: ما پدر و مادرها بیشتر از آن که به فکر توسعه ی مهارت های فرزندانمان باشیم، آنها را در محیط خشک کتاب های درسی و کمک درسی، تست و آزمون های متعدد محدود کرده ایم و رتبه های بچه ها بیشتر از آنکه بخواهد اعتلاهنده ی روح و روان بچه ها باشد مدال افتخاری است که به سینه ی پدر و مادر آویخته می شود. خوب است بدانیم فرزندان ما به دوست داشتن و دوست داشته شدن نیاز دارند. آنها به بازی های گروهی و پذیرفتن نقش در این بازی ها نیاز دارند و باید طعم تلخ اما سازنده ی شکست را تجربه کنند و بدانند هر چیزی بهایی دارد و در نهایت باید به آنها یاد بدهیم که موفقیت یک نقطه ای نیست که با نرسیدن به آن خود را شکست خورده قلمداد کنیم، بلکه موفقیت یک مسیر است و ما با تلاش و کوشش فارغ از نتیجه می توانیم پیروز باشیم.
شریف یزدی بهترین خاطرات دوران کاری اش را اینگونه بیان می کند .خاطره ی خوب اول من مربوط به خانمی است که دچار بیماری کبد شده بود و به سمت سیروز و از کار افتادن کبد پیش می رفت و کادر پزشکی از لحاظ منطقی هیچ امیدی به بهبود او نداشتند. اما در آن شرایط یکی از نزدیکان او چندین شبانه روز برای بیمارش از ته دل دعا می کرد و به زنده ماندن او دل بسته بود. تا اینکه بعد از یک سال و بدون اقدام پزشکی خاصی، بیمار به صورت کامل بهبود یافت و تقریبا معجزه ای رقم خورد.
خاطره ی خوب بعدی ام مربوط می شود به شب بعد از زلزله ی بم. من در آن زمان رزیدنت بیمارستان امام خمینی بودم و اطلاع داده بودند که تعداد زیادی از مصدومان زلزله را به بیمارستان می آورند. آن شب تمام تخت های بیمارستان پر بود از مجروحین و صحنه ی حضور مردمی که همگی با امکانات در حد وسعشان به یاری هم وطنانشان شتافته بودند از صحنه های حماسی زندگی ام را تشکیل می دهد .
اوقات فراغت دکتر شریف یزدی بیشتر به مطالعه ی آزاد و گشت و گذار در اینترنت می گذرد. عاشق کتاب شازده کوچولو است و می گوید بیش از صدبار این کتاب را خوانده ام. همین طور دکتر به تماشای فوتبال علاقه ی زیادی دارد و جالب است بدانید از طرفداران دو آتیشه ی تیم صنعت نفت آبادان است .
دکتر در پیامی که مخاطبینش دانشجویان پزشکی هستند می گوید: برای موفق شدن سعی کنید همواره خودتان باشید و به نقاط قوت خود اجازه ی شکوفایی بدهید. گوش دادن به بیمار و دلداری کردن او را فراموش نکنید و به این موضوع اشاره می کند که متاسفانه آموزش های پزشکی در دانشگاه ها ما بیشتر کتاب محور و تئوری شده است و باید بدانیم یک دانشجوی پزشکی بربالین مریض است که به پزشک تبدیل می شود نه فقط با مطالعه ی صرف.
کلام پایانی دکتر مربوط به صحبت های طلایی درس اخلاق پزشکی اش دکتر رجایی می شود. او همیشه می گفت: حرف اصلی بیمار این است “ دستم بگیر کز غم ایام خسته ام“
و ادامه می داد : ما همیشه در برابر بیمارانمان مسئولیم
ما اجازه ی بازخواست بیمارانمان را نداریم
ما در جامه ی طبابت هستیم و نه بر کرسی قضاوت .
ما در یزد پزشک حاذق و درجه یک زیاد داریم ولی ندیده بودم پزشکی که اینقددر برای تقویت روحیه ی بیمارش وقت بذاره.در تمام مدتی که مادرم بستری کرونا بودندو بعنوان مراقب کنارشون بودم،با اینکه شاهد تماسهای مکرر به دکتر از بخشهای دیگه بودم، ولی دکتر با کلی انرژی کنار مادر مینشستند و حتی در مورد ترشی هایی که مادر دوست دارن صحبت میکردن ومیخندیدن و بهشون روحیه میدادن.همیشه موفق باشید و بدرخشید
بهترین پزشکی که در تمام زندگی ام دیده ام.علی رغم دانش و مهارت بالا،بسیار بسیار بسیار افتاده و متواضع،مدتی که در بیمارستان بودم به چشم خود میدیدم با ورودشون به بخش تمامی کادر و بیماران چقدددر خوشحال و پرانرژی میشوند.
آقای دکتر شریف به تمام معنا آقاست در خصوص بیماری دخترم که دچار تب مزمن شده بود و خونش عفونی گردیده بود وپزشکان دیگر ما را نگران کرده بودند با من و خانمم و دخترم چنان رفتاری هوشمندانه و بزرگوارانه کرد که هنوز بعد از گذشت ۶ سال زنگ صداش و چهره اش تو خاطرم هست و تا ابد هرآن کس که فامیلش شریف باشد و یا ظاهرا شبیه دکتر باشد را دوست دارم.
جناب آقای دکتر شریف یکی از بهترین ها هستن هم از نظر تشخیص هم اخلاق هم تشخیص دارو خدا بهشون اجر و عمر طولانی بده باعث افتخار یزد هستین بزرگوار
استاد شریف یزدی نمونه بارز علم و اخلاق هستند
برای ایشان آرزوی توفیق روز افزون دارم
سلااااام آقای دکتر
من دخترم همیشه فوبیای دکتر رفتن داره . اما هر موقع نیاز بشه بیارمش پیش شما خودش میگه بریم پیش دختر خوش اخلاقه
یخوده هم به هوای اسباب بازی ها مطبتون میاد
درود بر دکتر شریف یزدی
نوشتار بسیار عالی بود. تبریک.
امیدوارم همیشه موفق باشید.